محل تبلیغات شما

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست
نمی دانم چه می خواهم بگویم
.غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه
فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم
هوشنگ ابتهاج

    کبوتر آسمان...فریدون مشیری

    شرح حال من...از فروغ تا فروغ

    از زبان دیگری میگویم...درد دل

    سینه ,خواهم ,دانم ,دردی ,باز ,جوشد ,می خواهم ,چه می ,دانم چه ,در سینه ,می جوشد

    مشخصات

    برترین جستجو ها

    آخرین جستجو ها

    وبلاگ نماینگی عطار همسفران Keneth's page شهیدان نیاسر و دفاع مقدس ulexapiz changlisdere boabloodamso تجربیات و ابزارهای بورسی اینـــــــجا بـــــــــدون من گروه آموزشی عربی استان سمنان دوربین مدار بسته-انتقال تصویر-دزدگیر اماکن-برق صنعتی- نور پردازی-.